کوی مهندسین | ||
|
این مطلب مخصوص اعضا می باشد
برای مشاهده این گونه مطالب باید با نام کاربری خود وارد شوید و یا ثبت نام کنید. اگر عضو سایت هستید لطفا از طریق فرم زیر وارد شوید:
اگر عضو سایت نیستید توسط فرم زیر میتوانید به
سرعت ثبت نام کنید:
نظرات شما عزیزان:
وقتی جوان بودم قایق سواری را خیلی دوست داشتم. یک قایق کوچک هم داشتم که با آن در دریاچه قایق سواری می کردم و ساعت های زیادی را آن جا در تنهایی می گذراندم. روزی بدون آن که به چیز خاصی فکر کنم نشستم و چشمهایم را بستم. شب خیلی قشنگی بود ؛ در همین زمان قایق دیگری به قایق من برخورد کرد. عصبانی شدم و خواستم با شخصی که با کوبیدن به قایق آرامش من را بر هم زده بود دعوا کنم ولی دیدم قایق خالی است. کسی در قایق نبود که با او دعوا کنم وعصبانیت خودم را به او نشان دهم.
چطور می توانستم خشم خود را تخلیه کنم ؟ هیچ کاری نمی شد کرد. دوباره نشستم و چشمهایم را بستم ، عصبانی بودم. در سکوت شب کمی فکر کردم ، قایق خالی برای من درسی شد تا از آن موقع اگر کسی باعث عصبانیت من شود پیش خودم می گویم : “این قایق هم خالی است” موضوعات مرتبط: [ سه شنبه 10 دی 1390
] [ 20:34 ] [ admin ] |
آمار وب سایت:
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |